loading...
ورک
وبلاگ روستای ورک بازدید : 1985 یکشنبه 05 دی 1389 نظرات (1)

عروسی:

در قدیم الایام ورک عروسی ها در ۷ شبانه روز برگزار میگشت.عروسی ها در تابستان برپا میشد .عروسی را در باغ های سر سبز و زیبای روستا به پا میکردند از قبل عروسی خیاط که یکی از اساتید شاعر محل استاد شیردل کاظمی بود را له خانه دعوت میکردند و لباس های عروس و داماد را میدوختند و هر کسی نیز لباسی برای عروسی احتیاج بود خیاط برای آنها تهیه و مزدش را دریافت می کرد .در این هنگام که خیاط در خانه طرفین حضور داشت که به اصطلاح{ خیاط سر }گفته میشد مردم به آنجا آمده و با خود سوری می آوردند-سوری هدایایی است که قبل از عروسی برای تبریک گفتن در هنگامی که در حال آماده سازی مقدمات بودند میبردند که این هدایا عبارت بود از:شکلات،شیرنی؛کله قند،پارچه و..-و با کل کشیدن(سرشول) به شادی پرداخته و اوقات خوشی را فراهم میکردند.بعد از این مقدمات خورده خرج یا همان شیر بها را از سمت داماد به خانه عروس برده که با تشریفات و با اسب به صورت قطاری و با چشن و پایکوبی به خانه عروس رفته سپس جهیزیه عروس را تحویل و به خانه داماد می آوردند.شب قبل عروسی مراسم حنابندان اجرا میشود و از طرغ داماد حنا برده میشود بعد از حنابندان بزرگ ترهای مجلس ساقدوش های داماد و فامیل های درجه یک را جمع کرده و با تذکری نمادین و ابراد در یک قسمت (که برای آغاز باب مذاکره)شروع به جریمه کردن ساقدوشها و فامیل های نزدیک میکنند که به این رسم زیبا ترجمان گفته میشود .در ترجمان پولی بعنوان جریمه گرفته و بزرگترها با آن گوسفندی خریداری و بعد از آن در صبخ عروسی بطور کامل میل میکنند.در روز عروسی بیشتر غذای آن فسنجان با کشمش و گوشت سرخ شده؛شامی(مخصوص که با کوبیدن گوشت ران گوسفند درست میشود تقریبا شبیه کتلت است)و کباب پیله چاشت است که در روز عروسی از مهمان ها پذیرایی میکنند.

به ناهار ظهر عروسی اصلاحا پیله چاشت میگویند.

 

مراسم گودوره بازی:پس از به دنیا آمدن بچه در خانه طرف جمع میشدند و پارچه ایی را به صورت پیج پیچانده و نه آن را گره زده و   به صورت چوب در آمده و با آن بازی میکتنند.یک قوطی کبریت که قدیم از قاف گوسفند استقاده میکردند اعدادیک تا ۶ را نوشته و در دو گروه تقسیم میشوند و کبریت را انداخته و هرکس عدد بیشتری آورد آن گروه گوودوره را بدست گرفته و مقابل دیگری مینشیند و دیگری به زمین دراز کشیده و پاهایش را بالا نگه میدارد و سه ضربه در کف پای وی نواخته میشود که شدت این ضربه برای کسی که پدر شده بشدد زیاد است.

 

مراسم نمد مال(بال زدن نمد):کلا این رسم از بین رقته ولی از این قرار است که پشم های پیده شده را گرفته و مرد ها جمع شده و اصطلاحا با بال خود(ساعد دست)بر آن کوبیده تا بشکل نمد در آید .

سایر مراسم ها و آداب و رسوم به زودی درج میگردد.....

وبلاگ روستای ورک بازدید : 572 دوشنبه 29 آذر 1389 نظرات (1)

.به نام آنكه هستي بخش جهان است

.با عرض سلام خدمت شما بازديد كننده محترم

.در راستاي تحقق به اهداف بلند بايد تلاش بسياري كرد برآن شديم تا با ارئه اين وبلاگ بخشي از فرهنگ از دست رفته مان را احيا كنيم و خدمتي كوچك به خانواده بزرگ ايراني در اين راستا انجام دهيم.صرفا اين مطالب براي سرگرمي و يا خنداندن شما نيست بلكه يادآوري نكته ها و حقايقي است كه زندگي ماشيني امروز آن را از ما گرفته است.

اين وبلاگ نه سياسيت نه سياست را دوست دارد پس اگر نام شخصي يا كسي برده ميشود هدف سياسي و محافظه كاري نبوده بلكه فقط صرفا جهت ياد بودي از اسامي هستند كه خدماتي براي ايران و منطقه الموت و روستايمان ورك انجام داده اند. كه شايد اسامي آنها در طول زمان  از خاطرمان فراموش شده كه بايد معرفي گردند كه چه كساني بودند و هستند.

چشم ها را بايد شست جور ديگر بايد ديد.

با اين توضيحات شما را با كمال احترام  به خواندن مطالب وبلاگ دعوت ميكنم.

                                                                       و من الله التوفيق.....سهيل شعباني وركي

وبلاگ روستای ورک بازدید : 620 سه شنبه 23 آذر 1389 نظرات (4)

با سلام.با گذشت چندين سال و كوچ كردن مردم روستاها به شهرها و ماشيني شدن زندگي ها و تغيير ذائقه وسليقه مردم تلاش براي بازگرداندن مردم به روستا ها فايده ندارد.

ما در هر بخشي از روستا كه نگاه مكنيم چه طور بگويم؛از روستاي خودمان ورك بگويم كه قابل استناد است خانه هاي مقاوم ساخته شده كوچه و راه هاآسفالت شده تلفن آب برق هم هست از اين بابت بسيار متشكريم.ولي در همين روستاي ورك طوري شده كه جواني در روستا نمانده كه دائم زندگي كند همه آمده اند دنبال كار هي شركتي.و با پول دادن بي رويه به روستاييان يك جور تنبلي در آنها به وجود آورده البته افراد پير مستثنا هستند.طرف ميگويد كميته پول ميدهد جاهاز دخترمان را هم ميدهد براي چه كشاورزي و دام پروري كنيم؟طوري شده كه براي تخم مرغ هم بايد به روستا هايي پايين دست بروند تا تخم مرغ تهيه كنند اين وضع اصف ناكي براي جامعه روستايي ماست.زماني بود مردم از مواد كارخانه اي گريزان بودند حال آنچنان وابسته شان كرديم ديگر تن به پرورش مرغ و گوسفند و گاو ندارند؟

چطور ميشود كه روستايي كه ۷۰۰خانوار جمعيت داشت حالا تغريبا خالي از سكنه است؟به جاي اينكه دو دستي پول به مردم بدهيم بياييم صنعت را درون هرخانه روستاييان ببريم هم كار كنند هم تضميني خريداري كنيم هم كاري انجام شده هم مزدي پرداخت شده نه اين كه براي كار نكرده مزد بدهيم در حالي كه شخص در صحت و سلامت قرار دارد.

بايد طرحي ريخته شود جمعيت به روستا ها برگردانده شود.و طعم وعطر غذا هاي محلي دوباره در كوچه هاي روستا هايمان طنين انداز شود.

وبلاگ روستای ورک بازدید : 1696 سه شنبه 23 آذر 1389 نظرات (6)
سيد نورالدین الموتی در سال 1280ش. در روستاي ورك (محله سادات ويكان) الموت از توابع قزوین متولد شد، پس از رسیدن به سن رشد و تمیز؛ وارد حوزه­ی علمیه قزوین شد و تحصیلات مقدماتی و متعارف زمان  را آموخت و چند سالی نیز به تعالیم معارف اسلامی در کسوت روحانیت پرداخت.[1] حدود سال 1300 به استخدام در وزارت معارف در آمد و به شغل آموزگاری در مدارس اسلامی قزوین اشتغال ورزید و یک باب کتاب فروشی در آن شهرستان دائر نمود که عصرها مرکز تجمع علما و روشنفکران آن دوره بود. علی­اکبر داور وقتی عدلیه را در 1306ش. منحل کرد و عدلیه تازه­ای بنا کرد، برای تربیت قضات کلاس قضایی تشکیل داد که دوره آن سه ساله بود و فارغ­التحصیلان با رتبه یک قضایی وارد خدمت می­شدند. الموتی وارد این کلاس شد و پس از فراغت از تحصیل  به شغل قضاوت پرداخت و در دادگستری تبریز مشغول به کار شد و مراتب ترقی را در دادگستری به طور اداری طی کرد تا قبل از وزارت؛ مستشار دیوان عالی کشور شد.[2] 
 
آغاز فعالیت­های سیاسی
   نورالدین برادر میرعماد الموتی از متهمین عضویت در حزب توده و گروه 53 نفره در زمان رضاشاه بود. وی هیچ­گونه ارتباطی با حزب کمونیستی نداشت؛ اما در سال 1316ش. دستگیر و در شرایط نامساعدی زندانی شد و قریب 4 سال در زندان به سر برد و پس از شهریور1320 به دنبال سقوط رضاخان و آزادی زندانیان سیاسی گروه 53 نفری آزاد شدند و با تشکیل حزب توده ایران الموتی به حزب پیوست و علاوه بر عضویت در کمیته اجرایی حزب به سمت دبیر کل و عضویت کمیسیون نظارت و تفتیش برگزیده شد.[3] پس از کنگره اول الموتی هر چند دبیر اول حزب بود و حق امضاء داشت؛ ولی رهبر حزب نبود و این وظیفه را دکتر بهرامی و ایرج اسکندری برعهده داشتند. در سال 1324 که الموتی شانس عضویت در کمیته مرکزی را در سازماندهی جدید از دست داده بود از حزب خارج شد،  وی پس از خروج از حزب توسط علی امینی داماد وثوق­الدوله به عنوان قیم فرزندان کوچک وثوق­الدوله برگزیده شد و از این طریق درصد معینی از اموال را می­گرفت و ثروت قابل توجهی به دست آورد.[4]
   الموتی در مهرماه 1320 بعد از آزادی زندان، فعالیت­های قضایی خود را در دادگستری آغاز کرد[5] و ظرف چند سال مشاغل مختلفی را احراز نمود تا سرانجامرییس کل تصفیه و ورشکستگی شد، در این سمت بود که پس از فوت وثوق­الدوله؛ امین ترکه و وارث او گردید و در کمال صداقت و درستی این وظیفه را انجام داد و وارث هم برای او خانه باغی تهیه کرد و او از مستاجری و دربه دری نجات یافت.[6]
 
عرصه سیاست و اقدام اساسی او
   در سال 1337 که دکتر محمدعلی هدایت به وزارت دادگستری منصوب شد، الموتی را به مستشاری دیوان عالی تمیز ارتقا داد. بعد از اعتصاب معلمان در اردیبهشت 1340 و وقایعی که به استعفای شزیف امامی از مقام نخست وزیری انجامید، شاه برای جلب رضایت امریکایی­ها دکتر امینی را مامور تشکیل کابینه کرد. شاه سالها بعد به صراحت گفت که تحت فشار امریکاییها مجبور به انتصاب دکتر امینی به نخست وزیری شدم، امینی پس از اعلام مجلس پس از 20 اردیبهشت 1340 اعضای کابینه خود را به شاه معرفی کرد لیست اسامی وزیران او شگفت افرین بود وزیر ارشد او نورالدین الموتی وزیر دادگستری بود.[7] اولین تصمیم کابینه امینی ممنوع­الخروج کردن تمام مقامات سابق بود. او پس از چند نطق جنجالی درباره ورشکستگی اقتصادی کشور و خالی بودن خزانه و فساد مسئولین کشور دستور توقیف عده­ای ار مسئولین و مقامات برجسته دولت­های پیشین را داد، همزمان با این اقدام وی الموتی وزیر دادگستری نیز علاوه بر اینکه تشکیلات دادگستری را زیر و رو کرد، یک قاضی معروف توده­ای به نام شهاب فردوسی را به معاونت خود برگزید. الموتی چند مصاحبه جنجالی برپا نمود و در یکی از مصاحبه­هایش به مناسبت اعلام جرمی که سپهبد حسین آزموده دادستان سابق ارتش علیه دکتر امینی کرده بود و وی را (آیشمن ایران)[8] نامید و دستور توقیف او را داد[9].
   الموتی برای تصفیه دادگستری و مجازات کسانی که به بیت­المال شبیخون زده بودند دست به اقدامات حادی زد، از جمله دکتر اسدالله مبشری را به ریاست بازرسی کل کشور و احمد صدر، حاج سیدجوادی را به دادستانی تهران و بنی­فضل را به دادستانی دیوان کیفر منصوب کرد. از بین نظامیان سپهبد علوی مقدم وزیر سابق کشور سرلشکر ضرغام وزیر پیشین دارایی و سپهبد کیارییس اداره دوم و سرتیپ نویسی رییس شیلات توقیف و به محاکمه کشیده شدند[10] ابوالحسن ابتهاجرییس سازمان برنامه و بودجه ،فتح­الله فرزند شهردار سابق تهران و محسن فروغی مهندس مشاور کاخ سنا نیز بازداشت شدند و محاکمه شدند، غیر از این عده­ی زیادی نیز تحت تعقیب قرار گرفتند، الموتی در برکناری سپهبد آزموده نقش اساسی داشت. وی با قاطعیت برنامه اصلاحی خود را تعقیب کرد؛ ولی با کنار رفتن دولت امینی او نیز خانه­نشین شد حتی کار قضایی، که مستشاری دیوان عالی تمیز بود را، کنار نهاد و کسانی که با اقدامات او مخالف بودند، برایش پاپوش درست کردند.[11]
 
دلایل انزجار شاه از الموتی
­   الموتی در یک مصاحبه مطبوعاتی سپهبد آزموده را که دادستانی دکتر مصدق و همکاران او را در دادگاهای نظامی برعهده داشت و گفته می­شود شخصا حسین فاطمی را تیرباران کرد؛ آیشمن ایران خواند و با این اقداماتش بیش از پیش شاه را خشمگین کرد[12] طلوعی که در آن زمان سردبیر مجله خواندنیها بود در طی یک مصاحبه با ایشان، در مورد تحولاتی که در وزارت داگستری روی داده است که اساسی­ترین تحول در کلیه دستگاه­ها بوده است و اینکه تنها دستگاهی است که گاه و بی­گاه تکانی به دولت می­داده است و محاکمات و پرونده­هایی که در شرف تکمیل است، صورت گرفت. انتشار این مصاحبه بخصوص عکس آقای الموتی در روی جلد مجله­ی خواندنیها خیلی شاه را ناراحت کرد، امیرانی، مدیر خواندنیها هم که با دربار بی­ارتباط نبوده است، از این جریان ناراضی بود و برای جبران آن تصمیم  گرفت، چند مقاله و شعر انتقادی درباره دولت و دادگستری چاپ کند، چند هفته بعد که الموتی را دیدم از انتشار این مطالب در خواندنیها گلمند بود و من هم موضوع عصبانیت شاه را گفتم که از چاپ عکس و مصاحبه شما خیلی عصبانی شده و امیرانی برای جبران آن قضیه این مطالب را چاپ کرد، الموتی گفت: ... عیبی ندارد بلاخره دم خود آقا را هم قیچی خواهیم کرد...).[13]
   مخالفانش ذهن شاه را نسبت به الموتی مشوش نمودند؛ ولی الموتی از اقدامات خود کاملا راضی بود و می­گفت: تا آنجا که توانستم در سمت دادگستری دزدان را تحت تعقیب قرار دادم.[14]
 
پایان کار الموتی
   الموتی بعد از وزارت دچار کسالت شد و در سال 1344ش. درگذشت از وی تشیع جنازه مفصلی به عمل آمد و عده­ای از مقامات قضایی جنازه­ی او را تشیع کردند که ماموران سازمان امنیت و شهرداری به شاه گزارش دادند. در یکی از اعیاد که مراسم سلام بود، وقتی محمد سروریرییس دیوان عالی کشور اظهار نمود تمام قضات وطن­پرست و شاه­دوست هستند شاه متحیر شد و گفت تمام قضات؟ حتی آنهایی که زیر جنازه الموتی رفته بودند؟ که در اینجا اشاره شاه به مرتضی ویشکاییرییس دادگاه تجدید نظر انتظامی قضات بود که در کنار سروری ایستاده بود و با الموتی مناسبات حسنه­ای داشت فردای آن روز وزیر دادگستری ورییس دیوان تمیز به اخراج دوستان الموتی پرداختند و ویشکایی و پسرش  را که ریاست بانک رهنی بود را هم بازداشت کردند؛ زیرا به اتفاق پدرش در مراسم تشیع الموتی شرکت کرده بودند از ریاست بانک معزول نمودند و دادگستری و ارکان دولت را از یاران و دوستان الموتی پاک نمودند.[15]
اقدامات سيد نورالدين الموتي براي ديار الموت و روستاي  ورك
ايشان راه ارتباطي الموت  به قزوين از جاده اكبر آباد را پايگذاري كردند و اولين مسير ارتباطي ديار الموت را به قزوين به انجام رساندند.در ذهن و خاطرات مردم الموت جايگاه ويژه اي دارد .ايشان درست است كه مدتي در حذب توده بوده اند ولي  بعد از كار خود پشيمان و به جركه انقلابي ها پيوستند و به گفته استاد عزيزم (م.ز) توسط آيت الله طالقاني ملقب به  آقا نور گرديدند.و ايشان را به اسم آقا نور نيز ميشناسند.
در جريان مالكيت منطقه پيچ بن كه به دست وركي ها انجام شد سيد نورالدين الموتي به همرا آقاي خلعتبري ملك پيچ بن را مبلغ حدود ۱۰۰۰۰۰تومان خريداري كردند به نفع مردم و قرار بود پولي كه مردم جمع كرده بودند براي بازگرداندن به آقاي الموتي و تغيير سند به نام وركي ها اين ميان باشيطنت عده اي در اين ميان پول را نرساندند و سند برنگشت.و اين قضيه باقي ماند تا پارسال كه پسران سيد نورالدين الموتي سند را به نفع مردم ورك برگردانده و هم اكنون در حال انجام مراحل قانوني ميباشد.


[1]. عاقلی، باقر؛ شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، گفتارعلمی، 1380، ص 174 و دکتر امینی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1379، ص 121 ـ 122.
[2]. همان ص175 و عاقلی، باقر؛ نخست وزیران ایران از مشروطیت تا انقلاب، تهران، جاویدان، 1372 ص902و903.
[3]. عاقلی شرح حال رجال...، پیشین، ص175 و دکتر امینی به روایت اسناد ..، پیشین، ص 121.
[4]. امینی، علی، خاطرات دکتر امینی، تهران، اصالت تنشیر، 1377، ص98-99.
[5]. عاقلی، شرح حال رجال ...، پیشین، ص 175.
[6]. نخست وزیرا ایران از مشروطیت تا انقلا، 903و 905.
[7]. طلوعی، محمود، جهره ها و یادها، تهران، علم,، 1381، ص 91.
[8] . لقب یک سردار رومیبه معنای خون خوار می باشد.
[9]. همان  ص92 و از ظهور تا سقوط، پیشین،  ج دوم، 861 و862 .
[10]. نخست وزیران ایران ازمشروطیت تا انقلاب، پیشین، 903-905 و عاقلی، شرح حال رجال سیاسی پیشین، ....، ص 175و 176.
[11]. طلوعی، محمود؛ ازظهور تا سقوط، تهران، اطلاعات، 1373، ص 861 ـ862.
[12]. ایشمن: جنایتکار معروف نازی بود که به اتهام مباشرت در کشتار میلیونها یهودی در اسرائیل محاکمه و اعدام شد. طلوعی، از ظهور تا سقوط، پیشین، ج 2­، ص 308.
نگارنده وبلاگورك
[13]. طلوعی، پیشین، ص 860 تا 863.
[14]. نخست وزیران ایران..، پیشین، ص 1018 و عاقلی، شرح حال رجال سیاسی...، پیشین، ص 176 و 175.
[15]. دکتر امینی به روایت اسناد ساواک، پیشین، ص 182.

وبلاگ روستای ورک بازدید : 4822 پنجشنبه 18 آذر 1389 نظرات (6)

غذاهاي محلي الموت بسيار متنوع بوده و به همين خاطر مورد استقبال گسترده هموطنان گشته است. به طوري كه اموزش چنين غذا هايي پاي ثابت سفره بسياري از مردم گشته است. حتي دوستاني هم نيز در خارج از كشور به طبخ اين غذا ها قرار داده اند كه با استقبال گسترده مردم آن كشور مواجه شده كه نشان از سالم و خوش طعم بودن غذا هاي ايراني است.

 

 سیابن:سبزی کوهی است که به محض کنار رفتن برف در بهار تا اواخر خرداد در ارتفاعات دشوار و سربه فلک کشیده الموت میروید .سیابن غذایی بسیار لذیذ و معروف الموت میباشد که سبزی خشک شده آن کیلویی 60000 تومان خرید و فروش  میشود.این غذا با گوشت قارچ وکشمش و خرما سرخ شده میل میشود.

فسنجان: به علت دارا بودن تعداد زیاد یدرخت گردو در منطقه غذای غالب منطقه به حساب می آید فسنجان به طعم ترش تا ملس است و فسنجان شیرین به کمتر ذائقه ای در الموت خوش میآید.

هلیو آبک :غذایی شبیه به فسنجان است منتها با این تفاوت که در آن آلو و فیسی  و کچر استفاده میکنند.بسیار لذیذ است. 

کچرغذایی انگور درست میشود.به این صورت که انگورهای گله شده را درون ظرفی میریزند و بر روی آتش فرار میدهند و مقداری آب به آن اضافه میکنند  آنقدر می جوشد و هم زده میشود که ترکیب سیاه و شیرین بدست میشود

چغندر کته:غذایی است که از چغندر لوبیا عدس گردو درست میشود با روغن محلی  کافیست یک بار امتحان کنید.

واویشگا:از گوشت چرخ کرده گوسفندی درست میشود بسیار لذیذ است.

قاتی پاتی پلو: غذای ورک است سیب زمینی گوشت چرخ کرده پیاز و ...که با برنج دمی می خورند

کدو پلو:که با کدو حلوایی(کدو تنبل)و گوشت ریز شده دم گذاشته میشود

کدو وابیج: با کدو حلوایی درست میشود مانند میرزا قاسمی است اما با طعم شیرین 

سیر وابیج: از سیر و سیب زمینی درست میشود بسار لذیذ است

بورانی اسفناج :اسفناج و کمی گزنه را آب پز و سپس با رب آلو و روغن گوسفندی سرخ میکنند.

پلاسر تره: مانند بورانبی با سبزی هاای محلی درست میشود بسیار خوشمزه است

تره:از سبزی های محلی به همرا لوبا درست میشود چیزی شبیه به قرمه سبزی اما بسیار لذیذ.

قمبولک تره: قمبولک یک نوع گیاهی است با گل های زرد که جوانه تازه روییده آن که از زیر برف بیرون می آید مانند جوانه گندم که باید بلافاصله بعد از سبز شدن در زیر برف برداشت و پخته شود 

ترش آش(آش ترش):.....فقط بگویم عالی است ..............

آش کشک :..............بی نظیر است

بور بنی(borbeni): یک گوسفند را درسته پوست کنده محتویاتش را خالی میکنند و سپس نمک زده و مجددا داخل پوستش گذاشته و زیر حجم زیادی از ذغال بور میکنند .

کمانگوشت خورشت:توضیح اینکه کمانگوشت به قارچ کوهی گفته میشود که در بهار بر اثر بارندگی میروید ابتدا به شکل کف است و بعد صفت میشود و برداشته و با آن خورشت درست میکنند که از غذا های بی نظیر ورک است

خورشت به:خورشت به یکی از غذا های خوشمزه است اگر طرز پختش را میخواهید ایمیل کنید(soheil.garden@yahoo.com)

کباب پیله چاشت.

مکابیج: یا ذرت

سرابخی

پنیر بیج

سیب زمینی پلو

سورک پلو

خورشت کدو مسمائی

مسما:خورشت مسما با آلو و قیسی و گوشت و پیاز و...  صفرا براست بسیار برای بدن مفید است 

 کال بادمجان:بادکجان را بر روی آتش دودی میکنیم له که شد ساطوری کرده سیر رنده میکنیم با نمک و فلفل سیاه داخل ماست ریخته کمی در یحچال گذاشته و سپس میل کنید وافعا طعم عالی داره و یک دسر فوق العاده است.

ادامه دارد.......

از کسانی که علاقه مند هست دستور طبخ غذا را بگیرند  تقاضا میشود در خواست خود را به ایمیل soheil.garden@yahoo.com یا د ر قسمت نظرات ارسال کنند تا دستور کامل طبخ برایتان بصورت رایگان ارسال شود. با تشکر 

 

 

 

وبلاگ روستای ورک بازدید : 598 پنجشنبه 18 آذر 1389 نظرات (0)

به توصيه دوست عزيزم هادي اسم كو هاي ورك را  مينويسم.از ايشان هم به خاطر الطاف بي شائبه خود در مورد روستا ورك و اين وبلاگ خيلي متشكرم

ساجار.بزک چالک.صخره زیبای و دیدینی پیلاوند .تلوچال.سیاه سنگ.خش چال .جور قاطرچال.جیر قاطرچال.زیورچال.نچال گردن.سرکوئه .خرایی دیوار.یه تسوک.کئوچال.ویه دار کش.بوالنگان.کنار لنگه.الهولنگه.آغولی گردن .زردلان.تل سیب کش. شمسینی باغ.سیاه بند.بوبایی تخت.میان تله اک .بورکی سر.گردی سنگی دره.عمر آخوری سو.

 

تفرج گاه زیبا و دیدنی و افسوس های بر باد رفته ی زورون:

ورودی دربند .آبنمای اول.سربندگاه آبنمای اول مسیر رود زیبای دربند.آبشار بزرگ دوم.تنگه کوچال آبشار سوم  دربند زیبا پای کنار لنگه آبشار چهارم و پنجم.ادامه دربند (صعب العبور)پای عباس آبادک شروع چشمه سار های چهل چشمه که این منطقه از مرداد ماه قابل تماشاست بدلیل پوشش بهمن.پس از عبور از چشمه ها ادامه دارد......

وبلاگ روستای ورک بازدید : 563 سه شنبه 16 آذر 1389 نظرات (5)
خيزش کاوه آهنگر
 
سردار بزرگی که روحیه ظلم ستیزی را در ایرانیان
 
 
گسترش داد
 
چو کاوه برون شد ز درگاه شاه
بر او انجمن گشت بازارگاه
همی بر خروشید و فریاد خواند
جهان را سراسر سوی داد خواند
از آن چرم کاهنگران پشت پای
بپوشند هنگام زخم درای
همان کاوه آن بر سر نیزه کرد
همانگه ز بازاز برخواست کرد ( فردوسی بزرگ )

چون ز استبداد آنان ملک شد ویران و پست
کاوه و دیگر هنرمندان برآوردند دست
الا ای کاوه خنجر کش سوی ضحاک لشگر کش
فریدون است هان برکش درفش کاویانی را ( شادروان ملک الشعرای بهار )


رمز و راز و در پرده سخت گفتن درونمايه زبان اسطوره ايست. اين زبان ذهن انسان را از ظاهر به باطن معطوف ميکند و از گذشته ها به حال و از حال به آينده توجه ميدهد و به درستي که بيانگر آرزوها ايدآل ها و آرمانهاي يک قوم است. اسطوره ها غايت آرزوهاي اقوام و آنچه ايشان به آن عشق ميورزند و دوست ميدارند تعريف ميکند. شناخت اسطوره ها شناخت آرمانهاست و بي شک کاوه آهنگر از پرآوازه ترين اسطوره هاي پارسيست.
ماجراي ضحّاک ماردوش از شنيدني ترين داستانهاي شاهنامه اثر فردوسي ، اين بزرگ مرد آزاده ايراني است که در آن به کاوه آهنگر اشاره ميشود و فردوسي اين شخصيت را دوباره ميپروراند تا امروز ما از آزادگي و دادگري کاوه درس بگيريم و زير پرچم ستم و بيداد نرويم. باهم به مروري کوتاه بر اين داستان ميپردازيم.
مرداس از فرمانروايان قدرتمند عربي بود که پسري بد گوهر و بد ذات به نام ضحّاک داشت. ضحّاک با همفکري شيطان که در لباس پيرمردي خيرخواه بر او آشکار ميشود، پر انگيزه به کشتن پدر و رسيدن به قدرت و فرمانروايي ميشود و پدرش را که در حال نيايش از پاي در مي آورد.
ضحّاک اين چنين بر تخت شاهي و فرمانروايي نشست ميکند و به مدت هزار سال حکم راني ميکند. دوران حکومت ضحّاک دوراني تيره و سياه بود. خرافات و گزند بر خرد و راستي چيره گر شده بودند و بيداد و پليدي ايران زمين را فرا گرفته بود. شيطان روزي در لباس آشپز به دربار مي آيد. بعد از اينکه چيره دستي شيطان در خواليگري بر درباريان آشکار ميشود وي را به آشپزخانه دربار راه مي يابد. شيطان پاداش خود را براي مهارتش در خواليگري بوسه زدن بر شانه هاي پادشاه- ضحّاک ميخواند و درباريان به وي اجازه ميدهند که شانه هاي ضحّاک را ببوسد.
از جاي بوسه اي که شيطان بر شانه هاي ضحّاک ميزند دو مار ميرويند. ضحّاک درمانده به دنبال پزشک بود که شيطان اينبار در لباس پزشک براي تيمار وي آشکار شده و به او ميگويد که بايد هر روز مغز دو جوان را براي آن دو مار پخت کنند و به آنان بخورانند.
دژخيمان ضحّاک براي زنده نگاهداري ماران ضحّاک روزانه دو جوان را از پارسيان بر ميگزيدند و ميکشتند. اين کشتار بر پارسيان گران افتاد و دو دليرمرد يکي ارمايل و ديگري گرمايل به چاره انديشي بر آمدند. بعد از راه يابي به دربار ضحّاک به خواليگري پرداختند. چون دژخيمان دو جوان به نزد ايشان مي آوردند يکي را رهايي ميدادند و به او بز و ميش ميدادند تا راه دشت و کوه را پي گيرند و دوباره به دست دژخيمان ضحّاک نيافتند. به گفته فردوسي کردهاي امروزي از همان تخمه و نژاد از همان جوانان نجات يافته از دست دژخيمان ضحّاک به دست دو خواليگر پارسي هستند. خواليگران به ناچار جوان ديگر را قرباني ميکردند و به مارهاي ضحّاک خوراکي از مغز انسان و گوسفند ميدادند. بنابر اين شمار قربانيان مارهاي ضحّاک از شصت نفر در ماه به سي نفر در ماه رسيد.
شبي ضحّاک که در کنار ارنواز يکي از دختران جمشيد-پادشاه ايران زمين قبل از ضحّاک که وي به نزد خود آورده بود خوابيده بود، که خوابي آشفته وي را با نعره اي از خواب پرانيد. ضحّاک روياي خود را چنين بازگو ميکند که سه مرد جنگي به وي حمله بودند، و او را کت بسته در مقابل مردم به سوي دماوند ميراندند. اختر شناسان و موبدان را از ترس ياراي تعبير خواب ضحّاک نبود، اما سرانجام به او گفتند که تاج و تخت او دير نخواهد پاييد. چون فريدون بالغ شود و به مردي رسد با گرز پولادين و گاونشانش را که نشان خاندان اثفيان است بر سر تو خواهد کوبيد و تورا به خواري خواهد بست و بر تخت تو خواهد نشست. ضحّاک پرسيد کينه او از چيست؟ و به او گفتند که پدر فريدون و گاوي به نام برمايه که دايه او نيز باشد به دست تو کشته خواهند شد و اين کشتار تو کينه اي سخت بر دل فريدون خواهد افکند. ضحّاک با شنيدن اين سخنان از هوش رفت و از آن روز به بعد ديگر آرام و قرار نداشت و هراسيمه به دنبال فريدون ميگشت تا او را نيست کند.
آبتين پدر فريدون در هنگام گريز به دست دژخيمان ضحّاک کشته ميشود و فرانک مادر فريدون وي را در روستاي ورک در ناحيه لاريجان مازندران به دنيا مي آورد. فرانک هراسان فريدون را به نگهبان مرغزاري ميسپارد و از او ميخواهد که فريدون را تيمار کند. فريدون سه سال از برمايه گاوي که هر موي او همچون طاووس نر از يک رنگ بود شير ميخورد، تا اينکه همه جا صحبت از اين گاو ميشود و ضحّاک از اين مکان آگاه ميشود. پس فرانک به دنبال فريدون مي آيد و اورا به البرز کوه ميبرد تا از گزند ضحّاک به دور باشد. فريدون در البرز کوه به دست پيرمردي سپرده ميشود تا اورا پدر و نگاهبان باشد. ضحّاک در اين ميان به آن مرغزار ميرود و برمايه را ميکشد و خانه آبتين را به آتش اهريمني خويش ميسوزاند.
فريدون بعد از شانزده سال سراغ مادرش را ميگيرد و از البرز کوه به نزد فرانک مي آيد تا از او در مورد خودش سوال کند. فرانک براي او تمامي آنچه بر ايشان گذشته داستان ميکند و به او ميگويد که پدرش آبتين خردمندي بي آزار از نژاد تهمورث بوده و از نسل پادشاهان بوده است و به دست ضحّاکيان کشته و از مغزش براي ماران ضحّاک خورش درست شده است. فريدون بعد از آگاهي يافتن از سرگذشت خود بسيار خشمگين ميشود و به مادر ميگويد که شمشير بر دست خواهد گرفت و ضحّاک را از تخت پايين خواهد کشيد، اما مادر به او هشدار ميدهد که ضحّاک قدرتمند است و سپاهي بزرگ و نيرومند دارد و از او ميخواهد که جهان را با بينشي فراتر از بينش جواني اش ببيند تا سر خود را بيهوده و به خامي بر باد ندهد.
ضحّاک همچنان از فريدون هراسان بود و از هراس وي شب و روز نداشت. سرانجام براي مشروعيت بخشيدن به حکومت اهريمني خويش بزرگان و مهتران را فراخواند و از آنان خواست که بر نوشته اي گواهي دهند که ضحّاک جز نيکي و داد نجسته و نخواسته است. بزرگان و پيران در حال گواهي دادن بودند که به ناگاه فريادي از ميان جمعيت برميخيزد و جمعيت را خروش و هم همه اي مي افتد. کاوه آهنگر به ضحّاک ميخروشد که من کاوه دادخواه، آهنگري بي آزار هستم و تورا نيکخواه و دادگر نميدانم. کاوه با جسارت به ضحّاک ميگويد که اگر تو پادشاه هفت کشوري چرا همه رنج و سختي آن بر گردن ماست؟. وي به ضحّاک ميخروشد که مغر فرزندان من خوراک ماران تو شده اند و اکنون هم يکي از پسران من در نزد تو گرفتار است. ضحّاک که هرگز نمي انديشيد مردي با چنين زهره و گفتاري به وي آنچنان بخروشد، سراسيمه دستور ميدهد فرزند وي را آزاد کنند و به وي بازگردانند. کاوه روي به پيران و بزرگان که در حال گواهي دادن به دادگري ضحّاک بودن ميکند و ميخروشد که شما دل به ضحّاک سپرده ايد و ز يزدان ترسي به دل و شرمي به سر نداريد و بسوي دوزخ روانه ايد که ايگونه نا دادگرانه گواه بر دادگري ضحّاک ميشويد. کاوه ميگويد من نه بر اين گواهي پوچ گواهي ميدهم نه از ضحّاک هراسي دارم و گواهي را پاره کرده بر زير پاي مي افکند و از مجلس خارج ميشود. اطرافيان ضحّاک تعجب زده از وي ميپرسند که چرا به کاوه هيچ نگفت و به او اجازه چنين جسارتي را داد اما ضحّاک ميگويد گفتار کاوه آنچنان او را هراسان و آشفته کرد که تو گوئي کوهي آهنين ميان من و او پديد آمد و من نتوانستم هيچ بگويم.
پس از آنکه کاوه از مجلس ضحّاک خارج شد مردم به دور وي گرد آمدند. کاوه برخروشيد و آواز دادخواهي سرداد و مردميان را به دادخواهي و ظلم ستيزي فراخواند. کاوه پيشبند چرمي آهنگري خود را به در مي آورد و بر سر نيزه اي ميکند. نيزه اي که بر آن چرم آهنگري کاوه قرار داشت در فرهنگ فارسي به درفش کاوياني نامدار است و نشانه وطنپرستي و ناسيوناليسم ايراني است. کاوه از مردم ميخواهد که فريدون را حمايت کنند و بر ضحّاک بشورند. همان چرم بر نيزه بي ارزش سبب خير شد و ضحّاکيان را از دادخواهان جدا کرد، و اين همان کاري است که اميدداريم پرچم شير و خورشيد انجام دهد !
مردم به نزد فريدون رفتند و فريدون چرم برنيزه را به فال نيک گرفت و به ابريشم روم و زربافت و گوهرهاي سرخ و زرد و بنفش بياراست. از آن پس هر کس به پادشاهي ايران زمين ميرسيد درفش کاوياني را با گوهري نو مي آراست.
فريدون چون روزگار را بر ضحّاک آشفته ميبيند کلاه کياني به سر ميکند و نزد مادر مي آيد به او ميگويد که به سوي ميدان خواهد رفت و از مادر ميخواهد که برايش نيايش کند. فرانک فريدون را به دادار پاک ميسپارد و از او ميخواهد که فرزندش را از بدي و پليدي به دور نگه دارد. فريدون به دو برادر خود کيانوش و شادکام ميگويد که روز پيروزي دور نيست و تاج تهمورث و جمشيد را باز پس خواهيم گرفت، و ايران را دوباره پر از داد خواهيم کرد. فريدون آهنگران را فرا ميخواند و نقش گرزي گاو نشان را برروي خاک مينگارد تا ايشان از روي آن نگارش گرزي گاونشان برايش بسازند. آهنگراني چيره دست گرز گاونشاني را براي فريدون ميسازند.
در خرداد روز (روز ششم ماه) فريدون با سپاهيان به جنگ ضحّاکيان ميرود. از اروند رود ميگذرد به دژ ضحّاک در بيت المقدس ميرسد و بدان راه ميابد اما ضحّاک را نمي يابد، زيرا وي براي اينکه پيشگويي فالگيران درست از آب در نيايد به هندوستان رفته بود. کندرو دست نشانده ضحّاک در بيت المقدس مي آيد و فريدون را مي ستايد، اما شبانه راه هندوستان به پيش ميپگيرد و به نزد ضحّاک ميشود. ضحّاک را از آنچه بر او رفته آگهي ميدهد. ضحّاک با سپاهي از بيراهه به د

 

وبلاگ روستای ورک بازدید : 529 سه شنبه 16 آذر 1389 نظرات (4)

شیردل کاظمی ورکی.معروف به شیردل شاعر یا استاد شیردل

شاعر طنز پرداز پر آوازه ورک.در تمامی الموت شیردل را به خاطر شعر هایی که بر جا گذاشته می شناسند وحتی در ذهن خود شعر های ساده و طنز شیردل را بر زبان می اورند.

استاد شیردل کاظمی در سال1363دار فانی را وداع گفت.

عروسی رفته ام من اول دی       تمام را پیچ بن کرده ام طی

......ادامه دارد

 

وبلاگ روستای ورک بازدید : 724 یکشنبه 07 آذر 1389 نظرات (0)

فلسفه نخوردن چای از زبان بهلول شیخ بهلول گنابادی
شیخ بهلول در این باره اشاره به داستانی دارد که ناپلئون فرانسوی به مردم کشورش گفت : اگر می خواهید بر مردم مشرق زمین تسلط پیداکنید ،باید چای را در آنجا رواج دهیم تا آن مردم به چای معتاد شوند و حتی مردم از وی چگونگی این امر را جویا شدند

وی گفت : باید ابتدا پول جمع کنیم و با این پول برای ممالک اسلامی که مدرسه و بیمارستان ندارند،مدرسه و بیمارستان بسازیم و در آنجا چای را مرتب به خورد آنها بدهیم و بدین ترتیب هر کس 40/1 خرج خود را در صندوق نگهداشت تا پول هنگفتی جمع و با آن مدرسه و بیمارستان ساخته شد و چون در این مکان به مردم قبل از هر چیز دیگر چای خورانده شود آنها معتاد به چای می شوند و اگر به جایی رسیدند که بچه ای صبح از خواب پا شود و به جای نان اول بگوید چای،شما به هدفتان رسیده اید. وقتی من این داستان را شنیدم 6 ساله بودم، همنجا استکان چای خوردم را به زمین زدم و شکستم و از آن تاریخ تا الان چای نخوردم .

به نقل از سایت: http://www.sheikhbohlool.com/index.php?option=com_content&view=frontpage



 

وبلاگ روستای ورک بازدید : 1516 سه شنبه 27 مهر 1389 نظرات (0)

‏ الموت، دژ تاريخ‏‏

‏ ‏المــوت بـزرگ در دل ماست
آشيــان عُقــاب و بي‌همتـاسـت ‏

‏اي که زين بوم و بر گذر داري
از رهِ رفتـه‌اش، خبــرداري؟‏

‏ پاي اين قلعه رخ نهاد به خاک
شـاهِ سلجوق برزمين چون تاک‏

‏ هيچ داني که زير هر سنـگي
خفتــه درخون دلاوري جنگي‏

‏چون دل از ديده گرچه پنهان است
ليک مهد اميد و ايمان است ‏

‏ هيـچ داني که ايـن دژ پولاد
بهر آيندگان چه‌چيز نهاد

قلب ايـران و پايگاه صفاست
دژ تاريخ و خانقاه وفاست ‏

‏ * * *‏

‏ سرزمين دلير مردان است
خانـة سادة بزرگان است ‏

‏ شــاهبــازان، به قلّه مي‌تازند
اهل اوج و بلند پروازند‏

‏ بـاز و شاهين کز آسمان گذرند
با کلاغِ سيه چرا بپـرند؟‏

‏ سالـها مردم اندرين دژ- شهر
برده‌اند از حيات و شادي، بهر ‏

‏ اينک اين يادگار پاک تو راست
تو به حفظش بکوش بي‌کم ‌وکاست
 

وبلاگ روستای ورک بازدید : 1393 یکشنبه 25 مهر 1389 نظرات (7)

کاروانسرای پیچ بن به پیشنهاد آقا جسین شعبانی و برادرانش محرمعلی و شعبانعلی . عبدالاحد باحمایت امیر اسد خلعتبری در زمانی که الموت جز ایالت تنکابن بود با همکاری کلیه اهالی ورکی های مفیم پیچ بن و روستا های سلج انبار و مران و عدهی زیادی از مردم الموت شرفی در آن زمان این بنا احداث شد.و آقا حسین شعبانی و برادران عهده دار کاروانسرا بوده اند که از رونق ویژه ای در آن زمان برخوردار بود.و تا خدود سال 1344 به دلیل ارتباط جاده ای الموت به قزوین رفته رفته کاروانسرا از رونق افتاده و متروکه گردید.محل جفرافیایی این مکان در گردنه پیچ بن به سلج انبار واقع شده است. 

وبلاگ روستای ورک بازدید : 499 یکشنبه 25 مهر 1389 نظرات (1)

از حکایت هایی که بسیار نقل میشده و محفل مردم را گرم میکرده داستان عاشقی عزیزو نگار است.دو عاشقی که در بلاروچ الموت جریاناتی اتفاق می اقتد که این داستان به صورت شعر با آهنگی خاص خوانده میشد.اکنون هم افرادی هستند که این منظومه را از بر باشند و کتابش نیز چاپ شد ولی از سرگذشت کتابش خبری در دست نیست.

سعی می شود در روزهای آتی قسمت هایی را نقل کنم.

ادامه دارد... 

تعداد صفحات : 5

درباره ما
اين وبلاگ براي آگاهي عموم مردم و مردمان خوب الموت در سرتاسر دنيا نوشته شده است. The blog for public awareness and good people around the world is written in Alamut
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    قلعه حسن صباح در كدام منطقه از ايران اسلامي قرار دارد و مربوط به كدام دوره است؟
    چه نوع طبي را دوست داريد؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 135
  • کل نظرات : 125
  • افراد آنلاین : 24
  • تعداد اعضا : 40
  • آی پی امروز : 88
  • آی پی دیروز : 60
  • بازدید امروز : 111
  • باردید دیروز : 85
  • گوگل امروز : 9
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 196
  • بازدید ماه : 196
  • بازدید سال : 10,899
  • بازدید کلی : 208,670