شعر عزيزو نگار همانطور كه قول داده بودم (نوششته شده توسط عمو علي عزيزم )
تاريخ: امروز, : چهارشنبه 02 آذر 1390 نويسنده: https://verk.rozblog.com/user-admin
موضوع:
داستانی بسیار معروف میان الموتی ها بوده که (( عزیز و نگار)) نام داشته این داستان مربوط
به رنج های و درد های عشق این دو به هم بوده که در اخر هم به هم نمیرسند این داستان معروف
که واقعیت هم بوده به صورت شعر سینه به سینه میان مردم گشته که به دلیل گذشت زمان مقدار
زیادی از آن از بین رفته است و در میان بیت هایی که باقی مانده مصراع هایی از بین رفته که
اینجانب جای آن مصراع ها را نقطه چین گذاشته ام این شعر ها طبق گفتار از آرایه های ادبی زیبا
و دل نشینی برخوردار است . عزیز اهل طالقان و نگار اهل الموت بوده
- برادر با برادر زاده همپشت درخت بی برادر کِی کند رشد
- ایجه نِیشتیُم قَلَی گردن دیاره خانه عمه جان نقش و نگاره
خانه عمه جان قند اِشکنانه خانه عمه جان شیرنی خورانه
- درختان سایه دارِن ما نُداریم جوانان نامزه دارِن ما نُداریم
عزیز و نگار
سلُمباری رجه زنگی صدایه بشیم بِینیم کدام بنده خدایه
گردنه سلمبار صداي زنگ(زنگوله گوسفندان در گله)شنيده ميشود .برم ببينم كدام بنده خدا آمده
اگر می یاره که کارش نداریم اگر بیگانه بو بارش بُداریم
اگر يارم من بود با او كاري ندارم اگر غريبه باشد كوله بارش را نگه ميداريم
***
عزیز طالقان در پی نگاره نگار نازنین بر سنگ داره
عزیز طالقان رفته چربه داری دیر کرده ....................................
عزیز طالقان برگرد وبرگرد تو یار شیرین زبان برگرد و برگرد
نگار نازنین چادر شبرنگ داره دو پا را بر سر یک سنگ داره
***
نگار نازنینُم جِو می چینه بلو ر سینکان دوجال دِچینه
.......................... هر کی بِکاشتی قهبش دچینه
میرزا خان شاعر:
واز میزّی دیمبی غار داد میزّی خانم یار
هوای خر را نگه دار
انگورانی پوش بین زنبورانی جوش رو بین
***
شعر تالیفی:
اگر تیف بزی او ویر تو تِلو بز اگر بیل راستا کُرد تو با بلو بز
اگر آدُم بُبو بنیشت یه گوشه تو دی آرام بنیش بر رگ اِلو بز
((از تمام الموتی ها خواهش میشود اگر شعرالموتی یا هرگونه مطلبی در اختیار دارند در نظرات بگذارند))
نمايش اين کد فقط در ادامه مطلب براي قرار کد مورد نظر به ويرايش قالب مراجعه کنيد
سلام خیلی خوبه ازشماعزیزان تشکرمیکنم گذاشته های به یادماندنی راباید زنده نگه داشت اینها میراث ماهستند | |
1400/10/14 || 0:43 |
عزيز طالقاني سيب فروشه سيب خروار هينه مثقال فروشه عزيز طالقاني سيب فروشه سیب خروارهینه مثقال فروشه سفيد رود آب گيره خروار فروشه ديگه نميتونه مثقال بفروشه عزیزطالقانی: اومدم من به بازار اومدم شنیدم خال لبها میفروشند خریدارم به بازار اومدم من (عزیز طالقانی نفهمیده بود که خال لب مال ادمه فکر کرد وسیله ست اومد به بازار و دید که دختری زیبا و با خال لب میفروشند و عزیز طالقانی عاشقش شد رو دختر قیمت گذاشتن و عزیز طالقانی اونو خرید ولی اجازه ندادن بهش دست بزنه و گفتن باید عقد بشه همونجا عقدش کردن و عزیز طالقانی اونو با خودش برد طالقان) عزیز طالقانی طالقانی... |
|
1398/10/13 || 13:05 |
پدر بزرگم برای ما اینطوری دوبیتی از زبان نگار میخواند وقتی عزیز میره مقداری زیاد سیب میخره و برای جمع کردن زنها و پیدا کردن نگار اون رو حراج میزنه و نگار برایش اینو میخونه عزیز طالقانی سیب فروشی. سیبو مثقال هینی خروار فروشی نمیدانم مگر تو مستی یا بیهوشی بازم هست انشاالله میفرستم الان یادم نیست |
|
1398/09/10 || 1:13 |
نگار نازنینم ریز رشمه سبو بر دستی دارد سویه چشمه الهی تی سبو دسته بشکیه اب بریزه جوانان در بیابان زارو شنه از رودبار |
|
1397/04/26 || 22:23 |
عزیز طالقانی سیب فروشی نمیدانم بحالی یا بیحوشی | |
1395/12/10 || 1:07 |
باسلام ممنون ازتوجه شما هردو عموزاده ودریک مکتبخانه درس میخواندند وال اخر ای مجموعه را بصورت نظم دراورده و مجوز نشرگرفته ام وبزودی انتشار میابد | |
1395/08/28 || 20:13 |
عزیز و نگار گفته بودی عشق ما همچون عزیز است و نگار چون عزیز طالقانی آمدم دنبال یار آمدی پیشم ولی دیگر نگارم نیستی ازخمار نرگس مست تو فهمیدم شکارم نیستی بوی آغوش تو چون نسرین نبود طعم لبهای شکرخای تو هم شیرین نبود در پس کوه غرورت مانده ای از راه دور غمزه و ناز عزیزت را شکستی با غرور ادامه در http://blousky.blogsky.com/1394/11/07/post-86 |
|
1395/02/30 || 23:15 |
خروسک بانگ نزن حالا سحر نیست میون عاشقان چیزی خبر نیست خروس بالاروچ کر گردی و لال دو یاری زدن بر هم هنر نیست با تشکر از سایت خوبتان بنده اهل دنباید طالقان هستم و هر سال مسیر کوه پیمای از روستای خودمان تا شهسوار را میروم مسیر بسیار زیبا و قشنگی است و همان مسیر عزیز و نگار می باشد از مال خانی و نگار چشمه تا کرجو و بالاروچ و گرمارود،پیچه بن و آبگرم سه هزار موفق باشید |
|
1394/09/10 || 15:07 |
سراهم دوتا شد وای بر من نگار از من جدا شد وای بر من نگار از من جدا شد رفت به غربت به غربت آشنا شد وای بر من نگار نازنینم وال بشکوه وال بشکو نگار مال منه کوهان د میشو کوه به کوه میشمو تنگای به تنگای الهو چالی ور ورای صدای زنگای چروداران شما آهسته رانید دل یار من از فولاد و سنگای |
|
1394/09/10 || 14:58 |
فرمایش daya درست است هردو بچه طالقان وپسر عمو دختر عمو بودن ودر مکتب خانه عاشق شدن که مادر نگار ار را به الموت شوهر می ده کتاب عزیزونگار سر گذشتهنها را چاپ کرده پاسخ : ممنون از راهنمایی شما اگه اطلاعات کاملتری به عبارتی درست تری دارید مرقوم بفرمایید تا به اسم خودتان در وبلاگ درج شود.الموت و طالقان دو عضو جدایی ناپذیر هستند ارتباط تنگاتنگ فرهنگی و ... از دیرباز بین این دو منطقه وجود داشته است.با تشکر |
|
1394/03/12 || 11:31 |